برای ما که آن سالها و آن روز ها را از نزدیک ندیده ایم ، روایت انقلاب یا خاطره های پدران و مادرانمان بوده است یا آن چه از رسانه های رسمی در این سالها دیده ایم . تصاویری از موج ملیونی مردم معترض ، تصاویری از دست های خون آلود و مشت های گره کرده  و بعد تر اسلحه هایی که گل های میخک سرخ را در لوله هایشان جا داده اند  . اما هرچه از آن سالها دور می شویم ، پرسش های بیشتری در  ذهن های نسل ما که نسل سوم انقلاب است  و بی تردید در ذهن نسل بعدی که نسل چهارم می شود ، شکل می گیرد  .
این که اصلا" چرا انقلاب شد ؟
پدران و مادران ما به کدام نقطه رسیدند که دریافتند دیگر در خانه ماندن جایز نیست  و باید بیرون زد ؟ باید مقابل گلوله ایستاد و خون داد .
برای ما که توی روزنامه ها جنگ ها دعواهای هر روزه سیاسیون را می بینیم و با این اتهام آنان با یکدیگر مواجهیم که از آرمان های انقلاب فاصله گرفته اند . این "ارمان ها" چه گونه تعریف می شود ؟
با هم نسل های خودمان دور هم می شینیم و از این در و آن در می گوییم ! یکی می پرسد : در انقلاب چند شهید و مجروح دادیم ؟ یک نفر می گوید : در آن دوران که نه اینترنتی بود و نه پیامکی و نه موبایلی مردم چه طور یکدیگر را برای راهپیمایی ها خبر می کردند ؟ یک نفر می پرسد : این ساواکی ها که همیشه از آنها شنیده ایم ریشه شان در کجا بوده ؟ و چه کسانی بوده اند ؟ ... *


و هزاران هزار سوال دیگر !
 
* چلچراغ از زبان ما سخن گفته بود !

به همین بهانه شما را به یک جنبش وبلاگی با همین مضمون دعوت می کنیم .
 
 
*منطقه آزاد در قبال محتوای آپ های فوق هیچ مسئولیتی نمی پذیرد .

*خواهان توجه شما به پست های زیر نیز هستیم !